۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

به یاد استاد بزرگوارم فریدون فروغی


هر شب شنبه, سر تمرین به یادت ترانه هاتو مرور میکنم همراه با خاطراتی که از تو دارم و هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه. یادته وقتی خونتو تعمیر میکردی منم عملگی میکردم برات؟باغچه شخم میزدمو. سیمان و ملات درست میکردم،کارهایی که تو عمرم نکرده بودم.آخه همکلاسیهام بهم میگفتن حمید پاستوریزه....تو اون هوای سر...د زمستون با صدا ای که خاص خودت بود میخندیدیو با شوخی میگفتی دکتر بهت نمیاد عمل بشی.منم که یه جوجه دانشجوی سال اولی بودم کلی عشق میکردم.یادته اولین بار که فهمیدی من سیگار میکشم فندکمو گرفتیو بعدش دعوام کردی آخرم نصیحت.جنست زمینی نبود.با بقیه که با موزیک معروف شدن فرق داشتی.از معروف بودنت بیزار بودی، از اینکه همه تورو فریدون سالهای اوجش میشناختن فرار میکردی،به من میگفتی اون فریدون دیگه نیست،میخواستی همینی که هستیو مردم بپذیرن.سالها بعد به پدرم گفته بودی که من هیچوقت از گذشتت نپرسیدم و نخواستم باهات عکس داشته باشم با امضای خودت،چیزی که همه در اولین برخورد از تو میخواستن،بعضی وقتا از اینکه باهات عکس ندارم دلتنگ میشم بخصوص وقتی که لازمه جواب یه عده رو داد اما زودی یاد نقل قولی که از شهیار قنبری برام میکردی میافتم: گم باش و پیدا که از سایه ها آفتابی تری.به من یاد دادی اگه میخونم اگه میزنم، اگه ترانه میسازم برا دل خودم باشه نه چیز دیگه،هه هه،شاید برا همینه که هیچوقت تو موزیک پیشرفت نکردم،درسته؟همیشه این ترانه توکه سالها پیش ساخته بودی و هیچوقت مجوز ارشاد نگرفت زمزمه میکنم،به خصوص وقتی دلم پر حسابی،: دی شیخ با چراغ گشت همی گرد شهر....کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست.میخوام به یادت هر از گهی بنویسم،شاید نوشتهام برا دیگرانی که دوسشون دارمو دوستای عزیزم هستن بی ارزش باشه اما برا من نه تنها مرور خاطرست بلکه مرور درس زندگی که از تو گرفتم.برام نمردی،اینو از تو نوشته هام میتونی بخونی که هنوز برام هستی. پر رنگ و درخشان، نه به عنوان استاد موزیک بلکه چون یه معلم زندگی ،یه الگو،یه دوست،یه سرمشق. .تا بعد استاد

۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

یار دبستانی

تقدیم به همه عاشقان آزادی
تقدیم به عاشقان میهن



روزگار غریبیست نازنین


امان از ما ادامها.....
بعضی‌ وقتا قلبها اونقدر سیاهه که با هیچ ماده حاجبی هم نمیشه درونشو دید.